My Dreams

I Want To Save A Part Of My Life In This Weblog

 بیــــ ــا دنیــ ـــــــ ــامُ زیبـــــ ـــــــا کنــــ دوبـــ ــــــارهــــ ــــ

خدایـــــ ــــــا از تــ ـــو زیبـــ ــ ــــا تــــــــر ندیــ ــدم...

یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:,| 8:14 PM |Sara| |

 بهرام رادان در سفری که به خارج از کشور رفته بود، به دیدار دوست و همبازی قدیمی خود گلشیفته فراهانیرفت. آنها در فیلم سنتوری همبازی بودند

عکس: بهرام رادان به دیدن گلشیفته فراهانی رفت!

دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:,| 7:13 PM |Sara| |

 


 
* خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.

*خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل 
تلویزیون رو بهش بده.

*خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!

*خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره. ...

*خدا میدونست كه آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره

*خدا می دونست ادم ،آدم بشو نیست

*خدا میدونست كه مانند یك باغبون ، آدم برای پیدا كردن ابزارهاش نیاز به كمك داره

*خدا میدونست كه آدم به كسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره

* همونطور كه درانجیل آمده است : برای یك مرد خوب نیست تنها بماند و به عنوان دلیل شمار ه یك

* خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق كنم....
 
شنبه 20 آبان 1391برچسب:,| 7:57 PM |Sara| |

 فردا می خوایم روی معلم عربیمون رو کم کنیم!!!

یکشنبه که باهاش کلاس داشتیم کلی بهمون غر زد که نمره هاتون بده وکلاستون بده.

بعد هم گفت چهارشنبه می خوام ازتون امتحان بگیرم.

ماها هم هممون قرار گذاشتیم این امتحان رو مثل ... بخونیم که روی این معلمه رو کم کنیم!!

دعا کنید که بتونیم یه حال اساسی ازش بگیریم..

سه شنبه 16 آبان 1391برچسب:,| 9:3 PM |Sara| |

می گن:«پرنده ای که دوست داری را رها کن..اگر عاشقت باشد بر میگردد وگرنه هیچ وقت عاشقت نبوده»

من هم هفته پیش پرنده ام رو رها کردم..

دیشب ازم اجازه گرفت که برگرده..اما جوابشو ندادم.

نمی دونم چی کار کنم..دلم براش خیـــلی تنگ شده ولی..

نمی دونم چی کار کنم...

خدا جونم...کمکم کن!

عکاسی از پرواز پرندگان (19 عکس)

یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:,| 4:47 PM |Sara| |

 امروز ما تو مدرسمون خیریه داشتیم.

خودمون یه سری غذا درست کردیم وبه بچه ها فروختیم.

بعدشم پول هاشو جمع کردیم و دادیم به مدرسه که بفرستن برای خیریه(تف به ریا)

من و دوتا دیگه از دوستام اسنک درست کردیم و فروختیم.خیـــلی هم استقبال شد!

فقط ی بدی داشت.

ی 5 مین دیر رفتیم سر کلاس عربی..این معلم عربی گیر ما هم واسمون منفی گذاشت!!!!

اصلا انگار کار خیر سرش نمیشه...!

کلی هم مسخره بازی در آوردیم و خندیدیم...فقط نگرانم بچه هایی که از اسنک ما خوردن فردا نتونن بیان مدرسه..چون خیلی کثیف بازی در آوردیم..

یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:,| 4:40 PM |Sara| |

 

 

خوب این اولین عید وبلاگ منه!

 

پس این عید فرخنده رو به تمامی دوستانی که از این  وب بازدید می

 

کنند تبریک میگم!!

 

عیــــدتون مبـــارکــــ!!!!

شنبه 13 آبان 1391برچسب:,| 3:19 PM |Sara| |


[-Design-]